سخن شب

جاودانگی،تنها برگی که هر زمان در دستان است؛شاید لحظه غروب همیشه فاحش فرقشان بود

تمامیت

از سَرگذشت یادی مانَدست،دَر شُبه شَب هایی که غَرقِ تَماشا می شَوی در سیاهیِ آسِمان،سِتاره ای انگار نَزدیک ست ولی وُجودی از آن دیگَر نَبود.
نورِ چِراغ ها و هَدفی که پِی آنَم،در تَکاپویِ شَب هایی که از فرقِ خَطر تا اطمینان از انتِهای این مسیرِ پُر از پیچ و خَم روز هایِ سخت که روزنه ای از نور شکافت تاریکیِ زَوال و فکر یِک سُقوط.
خواست هایَم زیرِ نورِ چِراغ ها و هَدفی که باوردارم،که گُذرِ زَمان و دَوَرانِ عَقربه یِ ثانیه شُمار در دُنیایِ مَن که از اولِ راهَم،ساختَم،و آرزو هایی که به آن ها رِسیدَم و آنچه که نَدارم.
رفیق!
دَست خواهی یافت به هر آنچه آرزویِ تو باشَد،وقتی نِگاهَت سَرشار از بی پروایی پِی خواسته هایَت باشَد.



یکشنبه 30 خرداد 1400 3:30

شهد

نَغمه فَصلِ سِفید طَراوتَش از تابِش خورشیدِ زِمستان بلند تَر تا انتهایِ دیدارِ نورِ ابدی به پاکیِ چَشم هایَت دُنیا را برایَم زیباتَر کَرد،نَهالِ زیبایِ تَنهایی ریشه در تاریکی نَدارد که روشنیِ امید تنه اش را غُنچه هایی پیِ فَردایی بِهتَر به قَدرتِ زندگیت راهَم گاهی هَموارِ در دلِ خاکِ سَردِ ثُبات ماندِ ام که سُکوتِ قُله هایِ سِپید از دانه بَرف هایِ دورانِ روز هایَش دیگَر مَبهوت نِمی شوم.

برای ادامه کلیک کنید




شنبه 02 فروردین 1399 2:15

شب تولد

زندگیِ انسانِ بهتر به تصویرِ یک رویا می مانَد،هر نَفس که به او تَنفس بخشیدِ،از تاریکی به دیدن رسیدِ،از سکوت به شنیدن رسیدِ،به نرسیدنِ دیروز برگشتن یک اشتباهِ،امروز یا امشَب لحظه ای می رسد به شور تو از بویی که از خودتِ،ممکن است فردا فرصَتِ آهستگی رسیدن به خانه یِ تمامیتِ تو باشد،اگر خواستِ رویا هایِ رنگی راهِ زندگیِ تو را نقاشی کند،تَبسمِ گُل هایِ مسیرِ انتخاب هایََت راهِ زندگیِ تو را تازگی ببخشد،خورشید در آسمانِ آبی،گرمیِ رودخانه ها را این بار به سینه یِ دشت ها بتاباند،رنگِ برگ ها،قرمز و زردی به پایِ قامتِ درخت ها بنشانَد،دل نواز ها همراهِ لَحظه هایِ رنگیِ چشم ها گشودن،آذرِ هَر سال بساطِ شیرینِ تو را خنده و طَراوَت ببخشند،زیباترین لباسَت را تن کن،خوشبوترین عطر را به نبضِ گردنت بزن،ساده ترین آرایش را رو چهره یِ مثلِ ماهِت بِنشان تا امشب زیبا بِدرخشَد.

برای ادامه کلیک کنید




جمعه 10 آبان 1398 3:30

سال نو

اولین روزِ بهار،انسان را به این حد می رسانَد که نخستین روزِ آفرینش را زیباتر از هر واقعیت دیگری حسش کند،لمسش کند و بتواند انرژی تکرار ناپذیر،برایِ کمرنگ شدنِ مُشکلات،غَم ها،زَخم ها و رد پایِ کسانی که داستانِ روز هایِ رنگیِ گذشته ش را در کنارِ هم ساختند از سکوتِ طبیعتِ بکر بگیرد.

برای ادامه  کلیک کنید




چهارشنبه 29 اسفند 1397 3:30